علی نصیریان: بازیگری تظاهر به خصوصیات درونی یک شخصیت است
تاریخ انتشار: ۱۴ بهمن ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۲۹۷۶۳۳
نمایش و نشست بررسی آثار گنجینه سینما اینبار سراغ «گاو» اثر ماندگار داریوش مهرجویی رفته بود.
به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا؛ در چهارمین روز از برگزاری جشنواره فیلم فجر، نشست آثار گنجینه با عنوان نمایش و نشست بررسی فیلم سینمایی «گاو» با حضور علی نصیریان (بازیگر) و اکبر نبوی (مجری) در خانه جشنواره برگزار شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
علی نصیریان، بازیگر این فیلم در ابتدا درباره آن گفت: «گاو اولین تجربه سینمایی من بود. پیش از آن مشغول تئاتر بودم. قصه «گاو» از کتاب عزاداران بَیَل نوشته جناب غلامحسین ساعدی بود. در سال 36 مرکزی با عنوان اداره هنرهای دراماتیک تاسیس شد. از آن زمان ما با جناب ساعدی همکاری کردیم. ابتدا با یکسری نمایشنامه با مضمون مشروطه با هم کار کردیم. یک شب آقای ساعدی با جوانی خوشرو به نام داریوش مهرجویی پیش ما آمدند و گفتند که ایشان میخواهند فیلم «گاو» را بسازند. ما از شوق حس عجیبی پیدا کردیم و نمیدانستیم باید از خوشحالی چه کنیم.»
او درباره شکلگیری این فیلم سینمایی اظهار کرد: «ما قبلا در تلویزیون ایران تئاترهایی را به نمایش گذاشته بودیم که یکی از این تئاترها همین نمایشنامه «گاو» بود. آقای آلاحمد از این اثر تمجید فراوانی کردند. بعد از آن که سناریوی فیلم نوشته شد و ما فهمیدیم مقوله سینما با تئاتر متفاوت است. داریوش مهرجویی تستهای فیلمی و سینمایی از ما گرفت و تمرینهایی برای ما گذاشت و سکانسهای پردیالوگ فیلم را در اداره تئاتر تمرین کردیم.»
نصیریان تصریح کرد: «این فیلم برای ما بسیار تاثیرگذار بود. من همیشه گفتم که در «گاو»، مهرجویی ما را با قرار گرفتن مقابل دوربین و بازی فیلم سینمایی آشنا کرد. من از ایشان سینما را یاد گرفتم. موضوع عمق میدان و حرکات دوربین و تکنیکهای سینما آنجا برای ما روشن شد. اولین کارگردان و معلمی که به من یاد داد مقابل دوربین چه کنم، داریوش مهرجویی بود.»
این بازیگر سینما و تئاتر ادامه داد: «ما تلهتئاتری را با همین قصه در تلویزیون بازی کرده بودیم و نقشهایمان تغییر نکرده بود اما آن چه که با عنوان فیلم سینمایی «گاو» ساخته شد، با تلهتئاتر «گاو» متفاوت بود. هرچند شخصیتها همان بود. هر کداممان که نقشهای تئاترمان را در فیلم سینمایی «گاو» بازی کردیم.»
نبوی در ادامه گفت: «در این فیلم، ما یک روستای ساده را مشاهده میکنیم که بهلحاظ امکانات، حتی دوچرخه هم ندارد. جهان معنای اهالی روستا هم همین سادگی را دارد. ما با این سادگی در بازیها هممواجه بودیم.»
نصیریان درباره تاثیر این فیلم در بازی بازیگران اظهار کرد: «در فیلم در قسمتی صحبت از بوی بد مردگان میشد. وقتی من متن این قسمت را خواندم، احساس بوی بد میکردم. این قصه تا این اندازه در ما تاثیر گذاشته بود. لازم نبود آقای مهرجویی و ساعدی برای ما توضیحات فراوان درباره چگونگی نقشآفرینی بدهند. من بیشترین استفاده را برای بازی بهتر از خودِ داستان و مطالعه آن کردم. سکانسهای مختلف فیلم برای متمرکز شدنم، الهام بخش بود.»
وی در ادامه درباره حرفه بازیگری گفت: «بازیگری نوعی تقلید است. بنیاد بازیگری تقلید بهمعنای واقعی است. یعنی فرد بازیگر ادا و نوای شخص دیگری را برای بیان شباهت، انجام میدهد. بازیگری تظاهر به خصوصیات درونی یک شخصیت است. مولانا می گوید که تو وقتی در درونت چیزی می گذرد، این روی صورتت منعکس میشود. ما که نمیتوانیم همان شخصیت داخل فیلم بشویم. این تظاهر باید آنقدر کار بشود که باور پذیر شود. در درجه اول باید ابتدا بازیگر خود و شخصیتش را باور کند. بازیگران معتقدند که خودشان به نوعی نویسنده هستند. قطعا اگر نقش من را فرد دیگری بازی می کرد، خروجی متفاوتی داشت.»
وی در ادامه خاطرهای از ضبط یک سکانس تعریف کرد و گفت: «شبی میخواستند مجلس عزاداری در فیلم، ضبط شود. هرچه من آواز خواندم مردم آن روستا که در فیلم بازی کردند، متاثر نشدند. مهرجویی به من گفت که شخصی را برای روضه خواندن پیدا کن. من گشتم و یک روضه خوان را پیدا کردم. وقتی او روضه خواند همه گریه کردند. متاثر شدن اهالی آنجا هم وابسطه به خودشان بود.»
نصیریان درباره شخصیت داریوش مهرجویی بیان کرد: «مهرجویی خیلی با وسواس کار میکرد. من اخیرا با او کار کردم و دیدم با وجود بالارفتن سن هنوز دقت قدیمش را دارد. حتی زمانی که با اهالی روستا بازی می کردیم، بارها کار و تمرین میکردیم.»
این بازیگر پیشکسوت درباره واقعگرایی فیلم سینمایی «گاو» گفت: «این واقعگرایی به ساعدی نویسنده کار برمیگشت. او یک زندگی روستایی را تجربه کرده بود. مجموعههایی که نوشت مانند آشغالدانی، هم از لحاظ زبان و هم از لحاظ شناخت فضا، روحیه روستایی داشت. هیچ گاه ساعدی در خانه متنها را نمی نوشت. او همیشه در دهات ها مشغول گذار بود. خودم هم در شهرستان ها و دهات ها رفت و آمد داشتم و این به بازی من در فیلم کمک میکرد.»
وی درباره محل فیلمبرداری سینما بیان کرد: «دهی که ما در آن فیلمبرداری کردیم، فضای واقعی گاو نبود. فضای واقعی دهاتی در آذربایجان بود و مردم در بیغوله های داخل کوه زندگی مکردند. حتی از زندگی که ما می خواستیم به نمایش بگذاریم، عکاسی شد و وقتی این عکس ها برای مجوز ساخت و نمایش نشان داده شد، گفتند نیاز نیست اصلا فیلمی با این مضمون بسازیم. به همین دلیل محل ساخت را تغییر دادیم که بتوانیم این اثر را بسازیم.»
نصیریان درباره تکیه مهرجویی به انسان در جهانبینی سینماییش گفت: «اعتلا به انسان یکی از مشخصههای انسان است و این ویژگی، مهرجویی را مهرجویی کرد.»
وی درادامه به نقطه اصلی فیلم بیان کرد: وقتی گاو مشت حسن میمیرد، همه از این اتفاق جا میخوردند. در ادامه هم شخصیتی که به عنوان قوه عاقله است، به نجات روستاییان می آید. روستا با مرگ گاو دچار تغییر و بحران میشود. این بحران به نوعی معنا در این روستا میآورد.»
نصیریان در ادامه به نقشآفرینی عالی عزتالله انتظامی اشاره و تاکید کرد: «اینکه مشت حسن در پایان بدون اینکه بخواهد شعار بدهد میگفت من گاو هستم، خود نشان از تمرکز بازی عالی انتظامی داشت. انتظامی زمانی که همه ما برای استراحت به تهران میآمدیم آنجا میماند تا در نقش خود زندگی کند و زمانی که میگفت، من گاو مشت حسن هستم، به بهترین شکل این فضا را بازی میکند. نمی دانم اگر من جای شخصیت مشت حسن بازی می کردم آیا در روستا می ماندم یا نه، اما او حاضر نبود روستا را حتی آخر هفته ها که فیلمبرداری تعطیل میشد ترک کند.»
نصیریان در پایان، به اهمیت واقع گرایی در بازیگری رویکردی که در تئاتر به بازی بازیگر میشود اشاره کرد و گفت: «بازیگری در تئاتر، مانند جراحی میماند که بدن را مقابل شاگردانی که جویای علم پزشکی هستند، موشکافی میکند و حقایق بدن را به نمایش میگذارد. اصولا بازیگران باید هر آنچه در نقش اتفاق میافتد باشند. مثلا خودم در «بوی پیراهن یوسف» زمانی که به دنبال اتوبوس میدویدم، نا خودآگاه دستانم باز شد و کج و راست شدم؛ مانند پرنده ای که به دنبال هدفی میرود. این در طبیعت بازیگری است که شما را در خود غرق میکند.»
انتهای پیام//
منبع: خبرگزاری برنا
کلیدواژه: جشنواره فیلم فجر جهان داریوش مهرجویی علی نصیریان فرهنگ و هنر گریه بازیگری فیلم گاو داریوش مهرجویی فیلم سینمایی برای ما مشت حسن
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.borna.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری برنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۲۹۷۶۳۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جزئیاتی جالب درباره دنیای پرزرق و برق و باشکوه بازیگری بهرام افشاری
آفتابنیوز :
نمایش «چه کسی جوجه تیغی را کشت» به نویسندگی و کارگردانی بهرام افشاری و بازی افشاری و تینو صالحی تا ۲۱ اردیبهشت ماه در پردیس تئاتر شهرزاد روی صحنه است. این اثر نمایشی که در دور جدید اجراهای خود با استقبال مخاطبان روبهرو شده قرار است به زودی در شهر اصفهان نیز اجرا داشته باشد. محدثه واعظی پور منتقد و فعال رسانهای یادداشتی درباره این اثر نمایشی نوشته و به ویژگیهای نمایش افشاری که این روزها تبدیل به ستاره پولساز سینما نیز شده، پرداخته است.
در این یادداشت آمده است:
«عشق به بازیگری و دنیای سینما، دستمایه ساخت فیلمهای مختلف و طرح روایتهای متنوع بوده است، این عشق سودایی که بسیاری را درگیر و مهمتر از آن سرخورده کرده، موضوع اصلی نمایش «جوجه تیغی» به کارگردانی بهرام افشاری بازیگر تئاتر و سینما بود، نمایشی که بر اساس مونولوگ پیش میرفت و افشاری، راوی آن، زندگی شخصی و تجربههای خود را با قصه و خیال در هم آمیخته و داستان جوانی شهرستانی را روایت میکرد که عشق به بازیگری او را به تهران و پشت صحنه سینما آورده است. اواخر دهه ۹۰، وقتی «جوجه تیغی» روی صحنه رفت، افشاری بازیگر شناخته شده تئاتر بود، اما مثل امروز در سینما محبوب، مشهور و پولساز نبود. آنهایی که نمایشهای «دیابولیک: رومئو و ژولیت» (آتیلا پسیانی) یا «پاییز» (نادر برهانی مرند) و «دن کاملیو» (کوروش نریمانی) را دیدهاند، او را به خاطر میآورند. بازیگر همنسل نوید محمدزاده و هوتن شکیبا که حضورشان در تئاتر، مژده تولد نسلی تازه را میداد. بازیگرانی مستعد که تئاتر، خانه اصلیشان بود، اما بالاخره کشف شدند و مقابل دوربین رفتند.
افشاری، به خاطر ویژگیهای ظاهریاش اغلب در نقشهای کمدی و فضاهای طنزآمیز روی صحنه میرفت، صدای خوب، قدرتش در بداههگویی و انعطاف بدنیاش کمک میکرد تا برای خنداندن تماشاگر، دست به هر ترفندی بزند و بازیگر شیرینِ روی صحنه باشد. اگر چه نقش جدیاش در «دیابولیک: رومئو و ژولیت» نشان داد میتواند سیمای جوان بذلهگو و طناز را تغییر دهد.
موفقیت «جوجه تیغی» بیش از قصه سادهاش، به روایت صمیمی و سرراست افشاری مربوط میشد. او که بر متن تسلط کامل داشت، با دستی باز، شوخی میکرد، از تماشاگر خنده میگرفت و در لحظاتی، احساسات او را درگیر میکرد. در فاصله اجرای «جوجه تیغی» تا «چه کسی جوجه تیغی را کشت؟» افشاری، در سینمای ایران چند فیلم کمدی پر سر و صدا و پرفروش بازی کرده است. او در «فسیل» (کریم امینی)، تنها یک کمدین پولساز نیست، بلکه سعی کرده به شخصیت اسی، جوان آس و پاس و سادهدل پایین شهری، شیرینی و ملاحت بدهد. از میان انبوه بازیگران کمدی چند سال اخیر، افشاری در «فسیل» طراوتی دارد که اگر خودش مدام آن را در سینمای تجاری خرج نکند، برای تماشاگر دوست داشتنی و تازه است.
طبیعی است که سینمای کمدی، انبوهی نقش مشابه اسی به او پیشنهاد کند، اما مقاومت در برابر دستمزدهای وسوسهکننده عمر بازیگری افشاری را تضمین میکند. نکتهای که به نظر میرسد، یکی از دغدغههای شکلگیری «چه کسی جوجه تیغی را کشت؟» است. در این نمایش، افشاری، مانند «جوجه تیغی» خودش را نقد کرده و در معرض داوری قرار میدهد. این رویکرد جسورانه، هوش بازیگری را نشان میدهد که فردای حرفهاش را در وضعیت سرخوشانه امروز، نمیبیند. او در این نمایش، نقش بازیگری را بازی میکند که دوره طلایی حرفهاش را پشت سرگذاشته و در مسیری که طی کرده، گرفتاریهای فراوانی داشته است. برای آنکه روایت ملالآور نشود، افشاری، بخشی از بار قصه را روی دوش همبازیاش تینو صالحی قرار داده است.
تعامل و بده بستانهای آنها خوب از کار درآمده و ایده ارجاع به گذشته و نمایش «جوجه تیغی» تمهید مناسبی برای رفت و برگشتهای قصه و انرژی گرفتن از آن نمایش است. «چه کسی …» متلکهای سیاسی و تکهپراکنیهای اجتماعی بیشتری نسبت به «جوجه تیغی» دارد، اما همه جذابیت نمایش به خاطر ترسیم این بازجویی و نقد بازی قدرت نیست. «چه کسی...» باز هم درباره بازیگری است، درباره سودایی که بر خلاف تصویر پرزرق و برق و باشکوهش، میتواند ویران کننده باشد و برای بهرامِ نمایش «چه کسی...» این گونه بوده است. افشاری با پیش کشیدن پای شبکههای اجتماعی، نقض حریم خصوصی و مسائلی از این دست، جامعه را نقد و با بازیگرانی که سرنوشتشان، از این طریق، تغییر کرده همدلی میکند.
برای افشاری به شهادتِ «چه کسی …»، دنیای بازیگری هنوز فریبنده و جذاب است. رویاهای او همچنان روی صحنه جان میگیرند و مهرش به مردم (مخاطبانش) را آنجا حس میکند. او در این نمایش، بیش از آنکه بخواهد نماد هنرمند یا بازیگر ممنوعالکار باشد (که هست)، شبیه خودش است، خودش را در مواجهه با مأموران نظارت کننده قرار داده و به جلسه بازجویی خودخواستهای تن داده تا به تماشاگر یادآوری کند، ترسها و تردیدهای یک ستاره، غیرقابل باور نیست.
«چه کسی جوجه تیغی را کشت؟» درباره زوال دوران ستارههاست، درباره ترس از مواجه شدن با جهانی که بازیگر، دیگر در آن شناخته شده و محبوب نیست. تصویری از مواجهه عقل و عشق و جهان پر اضطراب هنرمند، پس از افول جایگاهش. همان طور که «جوجه تیغی» میتواند بارها دیده شود و روایتی درباره امروز باشد، «چه کسی …» هم این ویژگی را دارد، چرا که قصه شهرت و پایان آن رنگ تکرار و کهنگی نمیگیرد.
منبع: خبرگزاری مهر